28 Temmuz 2011 Perşembe

من و پشۀ شب کور

دیشب یه پشّه‌ رو گوشه اتاق خِفت کردم ، اومدم بِزنم، نتونستم ، فهمیدم خونِ من تو رگهاش جریان داشته ، بهم گفت بابا !!!
نشَستیم گوشه اتاق دوتایی تا صبح گریه کردیم !!! چه شبی بود ...
به من گفت بابا ... بابا برات بمیره

Hiç yorum yok:

Yorum Gönder

BlogOkulu Gadgets